عشقم تویی
قالب وبلاگ

عشقم تویی
به جمع عاشقان خوش آمدید

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از اینجا تا دمه در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودنه با هم
محاله پیشه من باشی برم سر گرم کاری شم
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزهایی که حواسم نیست میگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خود ازاری
یه جورایی خود ازاری
کنارم هستی انگار همین نزدیکیاست دریا
مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا
قشنگه ردپای عشق بیا بی چتر زیر برف
اگه حاله منو داری میفهمی یعنی چی این حرف
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزهایی که حواسم نیست میگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خود ازاری
یه جورایی خود ازاری

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

داستان عاشقانه غمگین

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم… ما همدیگرو به حد مرگ

دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود… اما چند سال که گذشت کمبود

بچه رو به وضوح حس می کردیم…می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم

 که مشکل از کدومیکی ازماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…

عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟… در واقع خودمونو

 گول می زدیم… هم من هم اون… هردومون عاشق بچه بودیم… تا اینکه یه روزعلی 

نشست رو به روموگفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟ فکر نکردم

تا شک کنه که دوسش ندارم خیلی سریع بهش گفتم من حاضرم به خاطرتو روهمه چی

خط سیاه بکشم علی که انگارخیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میزبلند

شد و راه افتاد…گفتم:تو چی؟گفت:من؟گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه تو چیکارمی کنی؟

برگشت زل زد به چشام گفت :تو به عشق من شک داری؟ فرصت جواب ندادوگفت:من

 وجود تورو با هیچی عوض نمی کنم با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد

که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه گفت:موافقم

فردا می ریم و رفتیم نمی دونم چرا اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید اگه واقعا عیب از

من بود چی؟سرخودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم

 ندم طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه هم من هم اون هر دو آزمایش دادیم…بهمون گفتن

جواب تا یک هفته دیگه حاضره…یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید اضطرابو می شد

خیلی آسون تو چهره هردومون دید…بااین حال به همدیگه اطمینان می دادیم که جواب

آزمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…بالاخره اون روز رسید…علی مث همیشه رفت

سر کار و من خودم باید جواب ازمایشومی گرفتم…دستام مث بید می لرزید…

داخل ازمایشگاه شدم…علی که اومد خسته بود…اما کنجکاو ازم پرسید جوابو گرفتی؟

که من زدم زیر گریه فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش

ازناراحتی بود…یا ازخوشحالی…روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من

سردتر و سردتر می شد تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود

بهش گفتم:علی…توچته؟چرا این جوری می کنی؟اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه

دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟…من نمی تونم یه عمربی بچه تو یه خونه سر کنم

دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منودوس داری

گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم

الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…نخواستم بحثو ادامه بدم…دنبال یه جای خلوت می گشتم

تا یه دل سیر گریه کنم…اتاقو انتخاب کردم…من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم…

تا اینکه علی احضاریه آورد برام و گفت می خوام طلاقت بدم…یا زن بگیرم

نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراین از فردا تو واسه خودت…منم واسه خودم…..

دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم

حالا به همه چی پا زده…دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم…برگه جواب

آزمایش هنوز توی جیب مانتوام بود…درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو

رو کنار گلدون گذاشتم…احضاری ها رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…توی نامه

 نوشته بودم:

علی جان…سلام…

امیدوارم پای حرفت وایساده باشی و منو طلاق بدی…چون اگه این کارو نکنی خودم

ازت جدا می شم…می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که 

بچه دار نمیشه جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…

باور کن اون قدربرام بی اهمیت بود که حاضربودم برگه رو همون جاپاره کنم…

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…

توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 21 / 3 / 1391برچسب:, ] [ 15:1 ] [ حسین ]




.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به کلبه ی عشق من خوش آمدید .
نويسندگان
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1




 cache01last1392270044