قالب وبلاگ

عشقم تویی
به جمع عاشقان خوش آمدید

http://asheganeh.ir/

 

وقتی دلت میگیره
وقتی از همه جا رونده و مونده شدی
تنها کسانی که بدون نگرانی
میتونی حرف دلت رو بهشون بزنی
و با جون و دل به حرفات گوش میدن
پدر و مادر هستن♥
خدا هیچ خونه ای رو از وجودشون خالی نکنه
و اگر در بینمون نیستن خدا رحمت کنه
و روحشون شاد و قرین رحمت باشه…..!





http://asheganeh.ir/

دیـــــــــــــروز:

ســآدگی زیباتـرین رنگــــــــــ دنیـآ بود..

امـــــــــــــــروز:

ســـــــــادگی بزرگــ ترین خــــطای آدمــــــــــهآست …

=====ஜ۩۞۩ஜ=====





به خود احترام می گذارم،

یک چای داغ می ریزم،

داخل زیباترین بشقاب خانه

شیرینی می گذارم

همراه یک آهنگ دلنشین به خود می گویم

“بفرمائید، چایتان سرد نشود”

و از تمام تـنــهائـیـم لذت می برم!!

=====ஜ۩۞۩ஜ=====





 

 

 

http://asheganeh.ir/

شبـــــــیه مه شده بـــــــــودی

نه میــــــــشد در آغوشت گرفــــــت

و نه آنســـــــــــوی تو را دیـــــــد

تنـــــــــــــها میشد در تـــــو گم شد

که شـــــــدم

 

 





 

 

http://asheganeh.ir/

وقتی‌ میشکنم …….
خوب نگاهم کن ..
شاید روزی ..
به دنبال تکه‌هایم بگردی .. !!!!

♥¸.•*´¨)





http://asheganeh.ir/
زیاد خوب نباش زیاد دم دست هم نباش زیاد که خوب باشی دل آدم ها را میزنی

آدم ها این روزها عجیب به خوبی آلرژی پیدا کرده اند

زیاد که باشی زیادی میشوی





http://asheganeh.ir/
یک نفر دهــــــــان خاطره ها

را ببنــدد…

نمیخواهم بشنوم…

عذابــم میدهند…





http://asheganeh.ir/

 

غفلت کرده ای “مادر”…..

پشت یک قلب “عاشق” فرزندت آرام آرام جان میسپارد

و تو “فراموش کردن” را به او نیاموخته بودی





http://asheganeh.ir/

اینک اعتراف من:بی “کس و کار” شده ام اما هنوز مثل تو “بی همه چیز” نشده ام

هر وقت گریه میکنم سبک میشم

عجب وزنی دارند این چند قطره اشک….





http://asheganeh.ir/

رد پایت را میان برف پیدا می کنم
از برایت همچنان امروز، فردا می کنم
لشکر عشق وجنون همراه، من آورده ام
ازبرایت قطره های اشک دریا می کنم
یک نشان بی نشانه از نشانت کافی است
گر نکردم من تو را پیدا چه بلوا می کنم
من پرنده یا خزنده در پی تو میشوم
تا نیابم من تو را غوغا به دنیا  می کنم
می شوم باد صباشاید که پیدایت کنم
می وزم دور سرت عشق تو نجوا می کنم






http://asheganeh.ir/

زندگی با همه تلخیاش یه درس خوب بهم داد
اونم اینه که رفیق اونی نیست که باهاش خوشی
رفیق اونیه که بی اون داغونـی





http://asheganeh.ir/

برای تو که نه… ولی برای “مواظب خودت باش“شنیدن، تنگ شده…

برای تو که نه… ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده…

راستش ……..…
.
.
.
برای اینها که نه… دلم برای خودت تنگ شده…




http://asheganeh.ir/

دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی
خشن تر , عصبی تر , کلافه تر و تلخ تر …!!
و جالب تر اینکه ….
با اطراف هم کاری نداری …
همه اش را نگه میداری

و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگش هستی






http://asheganeh.ir/

 

مانند قهوه ی اسپرسو هستی
بوی مدهوش کننده ای داری
اما چه کنم ،که تلخی
باید به زور شکر بنوشمت
وحید شیردستیان





http://asheganeh.ir/

میروم
بغض خواهی‌ کرد
اشک‌ها خواهی‌ ریخت
غصه‌ها خواهی‌ خورد
نفرینم خواهی‌ کرد
دوست ترم خواهی‌ داشت
یک شب فراموشم میکنی‌
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشق تر خواهی‌ شد

امید خواهی‌ داشت
چشم به راه خواهی‌ بود
و یک روز
یک روزِ خیلی‌ بد
رفتنم را ، برایِ همیشه ، باور خواهی‌ کرد
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثلِ یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی‌ دور … خیلی‌ دور
و من در تمام این مدت
غصه‌ها خواهم خورد
اشک‌ها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد
تمام لحظه‌ها به یادت خواهم بود
و امید خواهم داشت به پایداریِ عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست … صحبت از عاشق ماندن است

( گاهی‌ برایِ اثباتِ عشق باید رفت … خودم از رفته گانم …)






http://asheganeh.ir/

دل است دیگر …
نمیتوان دلتنگی را از او گرفت …
مگر میشود خیسی را از آب گرفت ؟
گاهی …
میریزد و خرد میشود …

گاهی هم …
ترک برمیدارد …
اما باز دل میماند …
گاهی هم آدم را ناقص اُلخلقه میکند …
مثل من که دیگر هیچ دل و دماغی ندارم …

 





قهوه ز لب تلخ تو خوردن دارد

آن لحن صدای تو شنیدن دارد

عطر تن تو نقل و نباتم داده

اندام بلورین تو دیدن دارد

یک عشوه ی تو مرا به رقص آورده

نقاشی زلف تو کشیدن دارد

چشمان تو سقف آسمان می گیرد

آن طرز نگاه تو سرودن دارد

خندیدن تو برای من می ارزد

چون گودی لپهای تو بردن دارد





مداد به دست میگیرم ...
 
صفحه ی سفید كاغذ ..
 
می خواهم از تو نقشی بكشم !...
 
چشم چشم دو ابرو ...
 
تا همین جا كافی ست !...
 
می نشینم سیر..
 
نگاهـت میكنم !.
 






می خوام یه پاک کن دستم بگیرم و همه ی روزای گذشته و خاطرات تلخشو پاک کنم

هم از ذهنم هم از زندگیم... گرچه دنیا کارش برای به خاک افتادن آدماش هیچ وقت

تموم نمیشه...اما من می خوام بایستم... جلوی همه ی ناملایمت هاش... جلوی همه ی

بد بیاری هاش... همه ی اتفاقای تلخش ...دنیا گرچه میزبان خوبی برام نبوده و نیس ولی

همه ی تلاشم رو واسه پابرجا بودنم می کنم... بشنو دنیا ... من خم میشم ولی نمیشکنم...

 




در دلم آرزوی آمدنت می میرد

و میان من و تو فاصله جا میگیرد

من در این دشت جنون تنهایم

من از این فاصله ها بیزارم

و در این گستره فاصله ها می میرم

من میان شب و روز

در تن خشک زمین

من میان صحرا

همه جا یکه و تنها

خسته از جور زمان

با تنی خورده به جان زخمی چند

میزنم بانگ که وااااااای

هستی ام رفته به باد

ضجه ام را که شنید؟

جای دل تنگ تر از مشت من است

 

 نفسم می گیرد

می گشایم نفسی پنجره را

تا تمامیت تن خود را به هوا بسپارم





چه شبهایی با رویای تو خوابیدم

                                                    نفهمیدی

           چه شبهایی که اسم تو رو لبهام بود

                                                   نمیشنیدی

         چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم

 

        از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم

 

          چه شبهایی با شب گردی

                      شبو تا صبح می بردم

              نبودی ماه جون می داد

                                         نبودی بی تو میمردم

             چه شبهایی دعا کردم یه کم

                 این فاصله کم شه

 

              یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه

 

 

     توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من

 

          چه قدر جای تو خالی بود

                      چه شبهای بدی بودن

    

    گذشتن    عمرو بردن

                             حالا من موندم و  حسرت

 

           چه قدر بی رحمه این دنیا

 

               به این تقدیر بد لعنت...............





چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.

چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.

چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.

چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.

چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم.

چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است………





 

ما حجم کتابمان فقط معروف است

 

ما سیخ کبابمان فقط معروف است
از این همه کشف و اختراع و ابداع
ما کشف حجابمان فقط معروف است
*********



ادامه مطلب




 

در این توهمات پیچ در پیچ خاکستری

 

 

شاید که دستی سرخ

 

 

کبودی گونه های تاریخ را مرهم می نهد

 

در همین نزدیکی....


ادامه مطلب




و حدس مي زنم شبي مرا جواب ميكني

و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني

سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي

ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني

من از كنار پنجره تو را نگاه ميكنم

و تو به نامديگري مرا خطاب مي كني

چه ساده در ازاي يك نگاه پك و ماندني

هزار مرتبه مرا ز خجلت آب ميكني

به خاطر تو من هميشه با همه غريبه ام

تو كمتر از غريبه اي مرا حساب ميكني

و كاش گفته بودي از همان نگاه اولت

كه بعد من دوباره دوست انتخاب مي كني






فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو، کدوممون مقصریم

خاطره‌ها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو
هیچی‌ رو یاد من نیار، اونقد خرابم که نگو

 

بد بودم‌ و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا .. آخ کم آوردم به خدا

دلگیرم از دست خودم .. کاش عاشقت نمی‌شدم
هر جوری می‌خواستم نشد .. از غم یه ذره‌م کم نشد

من موندم و تنهایی‌هام .. از دنیا هیچی نمیخوام
عاقبت منو نگاه .. اشتباه پشت اشتباه

هر روز عاشق‌تر شدیم .. تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم

فقط گریه فقط عذاب .. صد تا سؤال بی‌جواب
نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدیم

[ 29 / 6 / 1391برچسب:, ] [ 1:12 ] [ حسین ]




دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...


دوستت دارم





اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟

امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟


ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ

این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت


يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت


از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست

تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت


مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود

ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت


دوستت دارم





بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟

باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟


سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت

عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟


آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده

چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟


حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد

گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟


غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟


دوستت دارم





صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به کلبه ی عشق من خوش آمدید .
نويسندگان
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 5997
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1